سال هاست کبوتر دلم به عشق آمدنت پر میزند به بام های جمعه.در هر نمازم نام تو را میخوانم ای بهترین و ای زیباترین.چشم های خیسم گریستند و نیامدی آرزوهای دلم همه پرپر شدند و نیامدی مادر همیشه دعا می خواند و نیامدی ظلم ها بیداد کردند و نیامدی.آقا جان قلبم گرفته است و یادت که میکنم چشمانم صحرای خون می شوند آخر تا به کی انتظار؟؟عمری است که خسته و درمانده با این کور سوی امید به آمدنت مانده ام .تو بگو.چه زمان و از کجا می آیی تا راهت را با اشکهای گرمم که از قلب ملتهبم سرازیر می شنود از غبار بزدایم و جان حقیرم را فدایت کنم. این مردم تولدت را جشن می گیرند و شریت و شیرینی می دهند اما روز فردایش می شوند همان آدم ها و تو باز می شوی تنها.تو می مانی و غم یک امت فراموشکار،تو می مانی و زخم هایی که از گناهانشان بر پیکر و جان مقدست وارد می شود.قربانت برم آقا جان چه قدر تحمل داری.چه قدر تحمل داری که باز میگویی درست می شوند و نفرین نمی کنی ولی کجاست آدم درستکار؟؟؟قلبم در جانم تنگ امده است و دیگر طاقت دوریت را ندارد اما امان از دل تو که طاقت دیدن این آدم ها داری.میدانم به دیدارم نمی آیی اما تا لحظه مرگم ترا می جویم و راضی ام به همین یگانه داشتن وجودت چون می دانم لیاقت دیدار چهره نازنینت را ندارم.تنها امید من روزی است که در همه جا جار بزنند مهدی آمد آن روز اگر مرده باشم ندایی از عالم دیگر برمی آورم و یا اگر هم زنده باشم آن طور که تمام وجودم از هم پاره شوند فریاد خواهم زد:
اللهم عجل لولیک الفرج
مسافر انتظار
نظرات شما عزیزان:

بعد تو وبلاگتو نیگا می کردم اون پست صندلی جیزتو دیدم!خجالتنمی کشی با این خلافا

بعد تو وبلاگتو نیگا می کردم اون پست صندلی جیزتو دیدم!خجالتنمی کشی با این خلافا
.gif)
الان باید بگی که چه کردم که100 لعنت برخودم باد
البته ...